همه خاطرات من
خاطرات یواشکی و غیر یواشکی اما واقعی من
 
 

سلام به همه دوستان جدیدم ...

اولیین پست نیمه جدی خاطره ای خودمو با توضیحاتی از دوران طفولیتم شروع می کنم (صرفا به جهت شناخت کلی از اینجانب) :

کوچیک که بودم تا حدودای سن 4 سالگی در یکی از روستاهای آن زمان اطراف اصفهان(که الان دیگه واسه خودش شهرستانی شده ) زندگی می کردم.

اولین بچه خونواده بودم که به فاصله یه سال بعد از من داداشم و دو سال بعد داداشم خواهر کوچولوم به جمعمون اضافه شد. ( حتما می گید عجب مامان بابای ....) از دستشون در رفته دیگه . خواهرم که به دنیا اومد راهی اصفهان شدیم. و اصفهان سکنی !!!گزیدیم

دو سال هم بعد آباجیم خدا یه داداشی دیگه بهمون داد یعنی فاصله من اولی با داداشی آخری 5 سال هم کمتره...

مامانم تعریف می کنه می گه من 7 ماهه به دنیا اومدم و وقتی هم که اومدم طنابهای بند ناف مامانم چهار دور ، دور سر مبارکم گردیده بود و نزدیک بوده زبانم لال به ملکوت اعلی بپیوندم که نپیوستم! و در ادامه تعریفات خاله و دایی و مادربزرگ و اینا من اندازه یه قاشق بودم!!! که بابام تا سه روز دلش نیومده منو حتی نگاه کنه روز سوم هم اومده یه نیم نگاهکی کرده و بوس کوچولویی کرده و گفته یه موقع می میره حسرت بوسیدنش به دلمان می ماند ... زهی خیال باطل !!! من بمیرم کی بیاد امروز اینجا یه وبلاگ بافتتاحد و دودمان خانوادگی را به باد دهد!!!!

دایی کوچیکم وقتی اومده منو دیده گفته بچه اینه !!!! اینکه اندازه دستمال بینی منم نیست که دماغم رو باهاش پاک می کنم از قضا مادرمان تعریف می کند می گوید یه دهن داشتی اندازه یه سانت اما ماشالا هزار ماشالات باشه خوووووب شیر می خوردی ! که در عرض یه هفته از این رو به اونرو شایدم این رو شدی !!!

که دهان همگان از تعجب گشاد گردیده بود...

واسه رفع تنوع !(شایدم تهوع) بقیه اش رو بعدا می نویسم!


ارسال شده در تاریخ : جمعه 11 آذر 1390برچسب:, :: 15:59 :: توسط : الهه

یه همچین وبی رو اخیرا توی پرشین بلاگ درست کرده بودم البته هنوز مطلبی وارد نکرده بودم . ایمیلی برام اومده بود که این سایت رو بهم معرفی کرده بود امکاناتش رو که نوشته بود وسوسه شدم وبلاگم رو توی این سایت بسازم . اولین روز کارم با محیطشه یه مقدار برام هنوز نا مأنوسه اما امیدوارم ازش خوشم بیاد .

دلیل ایجاد این وب اینه که وقتی به گذشته ام فکر می کنم می بینم که کلی خاطرات جذاب و قشنگ دارم که البته برخی هاش رو نمی شه همه جا مطرح کرد این وب نوپاست و آدرسش رو به کسی ندادم تا راحت بتونم همه خاطراتم رو بدون نگرانی بنویسم


ارسال شده در تاریخ : جمعه 11 آذر 1390برچسب:, :: 12:33 :: توسط : الهه

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ
این وبلاگ کلیه خاطرات تلخ و شیرین منو شامل می شه ... احد الناسی مجبور نیست بیاد اینجا رو بخونه و حتی مجبور نیست نظر بده ... کامنت های تبلیغاتی رو حذف می کنم. ناراحت نشید. برای ثبت خاطراتم هر چی یادم اومد رو می نویسم هیچ الزامی نمی بینم به تقدم و تأخرشون صرفاً بر این اساس که حس کدوم خاطراتم رو دارم می نویسم . شاید بعد از ثبتشون یه روزی بیام به ترتیب وقوع دسته بندی شون کنم . اما الان به ترتیب نیست. یعنی انتظار نداشته باشید اولین خاطره ام مربوط به توی دوران توی شکم مامانم باشه دومیش مربوط به قدم رنجه کردنم به این دنیا سومیش مربوط به شیرخوارگی و .... یهو می بینی اولیش خاطره خواستگاریمه دهمیش خاطره روز اول دبستانم ... !!!
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان همه خاطرات من و آدرس khaterateelaheh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 45
بازدید کل : 676
تعداد مطالب : 2
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1

Alternative content